ايران .. مرد شمارة دو!
تجربه پراتيك ايستادن در مقابل اين رژيم به خوبي نشان داده
است كه ريشهكن كردن بنيادگرايي اسلامي در ايران كه رژيم ولايت فقيه آنرا به ايران
تحميل كرده است يك پروژه بسيار پيچيده و ضروري است. پروژهيي كه اگر پيچيدگي امر و
انديشه عميق ضدبنيادگرايي و نيروي كارآزموده و قدرتمند برانداز را در خود نداشته
نباشد، نه ميتواند افق روشني فراروي مردم قرار دهد و نه خواهد توانست بار چنين
رسالت سنگيني را در خود داشته باشد. بهخصوص كه اين رژيم با هزينه كردن مخارج
هنگفت ميلياردي و بهكارگيري تاكتيكها و اقدامات عوامفريبانه بسيار، چشم ديگران
را كور، مردم را سركوب و مانع از ان شده كه جامعه جهاني چشم خود را به روي مردم و
نيروهاي سياسي و آزاديخواه ايراني، آنطور كه بايد بگشايند.
در تكميل اين اقدامات رژيم، كم نبودند مماشاتگران غرب كه در
تلاش بودند نفراتي از اين رژيم را به عنوان ”مدره، رفرميست، ميانهرو و ...”جا
بزنند. كساني همچنين رفسنجاني، خاتمي، روحاني و ... كه هر كدام نقشي در تشكيل و پاگرفتن و
بقاي رژيم و دستي در ريختن خون مردم و نيروهاي سياسي ايران داشتهاند. كساني كه در
طول حاكميت اين رژيم همواره سهيم در جنايات بوده و اگر مماشاتگران در جهان ميگذاشتند
دادگاهي را در جهان! قطعاَ حكم به اشد مجازات آنها ميداد. كما اينكه دادگاه
ميكونوس سران اين رژيم را در عمل تروريستي انجام شده در رستوران ميكونوس مجرم
شناخت.