ارتشي از جوانان
شورشي در ايران
عبدالرحمن گورکی
شايد اين سوال كه مدتها روي ميز
كارشناسان امور ايران بود اكنون جواب گرفته باشد كه چرا بعداز چند دهه كه نام بردن
از سازمان مجاهدين خلق ممنوع شده بود مجددا علي خامنهاي و سران ديگر رژيم حاكم بر
ايران بهطور مستمر از مجاهدين اسم ميبرند. مگر آنها بارها خبر نابودي مجاهدين را
اعلام نكرده بودند؟ و يا مستمرا نميگفتند كه مجاهدين در داخل فاقد پايگاه اجتماعي
هستند. پس چرا اكنون اينگونه گسترده از تهديد مجاهدين صحبت ميكنند؟!
كارشناسان، نامطلع از اين واقعيت
هم نبودند كه بنيانگذار رژيم آخوندي و ديگر مقامات اين رژيم در چهار دهه اخير،
مستمرا در پي نابودي مجاهدين بودند. آنها علاوه بر قتلعام بيش از سي هزار زنداني
سياسي مجاهد و مبارز در سال 1988، تلاش كرده بودند هيچ آثاري از اين قتلعامها
باقي نگذارند و خانوادههاي زندانيان سياسي قتل عام شده را نيز تهديد به سكوت كرده
بودند و تمام ارگانهاي دولتي و بالاخص ارگانهاي تبليغاتي را نيز مامور كرده بودند
كه هيچ اسمي (ولو تحت نام منافقين) از آنها نياورند.
از اين رو ميتوان گفت كه اين دو
واقعيت بر كسي پوشيده نمانده است:
واقعيت اول: رژيم مي خواست تصويري
دروغين از يك رژيم تثبت شده را به جهانيان عرضه دارد و بهمين دليل به جد بر آن بود
تا اين نسلكشي را بي سر و صدا از سر بگذراند ، اما به يمن پايداري و اعتلا و
پيشروي مقاومت ايران، اين سناريوي رژيم به شكست كامل انجاميده است.
واقعيت دوم: اكنون رژيم در مرحله
پاياني خود قرار گرفته و از هر نظر در بنبست كامل است. از يك طرف، هيچ پاسخي براي
كارنامه 4 دهه جنايت و كشتار و اعدام و شكنجه ندارد و از طرف ديگر، هيچ راهحلي
براي پاسخگويي به مطالبات اقتصادي و اجتماعي مردم ايران نداشته است.