Friday, February 14, 2020

قربانيان فراموش ناشدني و قاتلان نابخشودني در ايران


قربانيان فراموش ناشدني و قاتلان نابخشودني در ايران
نگاهي به ارتزاق ملاهاي حاكم برايران از سكوت و بي‌عملي جامعه بين‌المللي!
عبدالرحمن گوركي مهابادي
از جمله پرونده‌هاي ناگشوده در رابطه با نقض حقوق بشر در ايران تحت حاكميت ملاها، پرونده قتل عام بيش از 30 هزار زنداني سياسي در سال 1988 است. پرونده‌يي كه بازماندگان آن هنوز اشك بر چشمان و خشم بر قلب‌هاي خود دارند.
در يكي از اجلاس پنج روزه مقاومت ايران در اشرف3 در تيرانا، پايتخت آلباني، در ميان جمعيت چند هزار نفره از اعضاي مقاومت و با حضور چند صد نفره از شخصيتهاي بين‌المللي جهان كه براي ديدار با ساكنان اشرف و شركت در اجلاس سالانه مقاومت ايران در اين شهر جديد‌التأسيس حضور به هم رسانده‌اند، بازماندگان قتل‌عام گسترده زندانيان سياسي در سال 1988 در ايران، دردها و رازهاي ناگفته خويش را با شركت‌كنندگان به مشاركت گذاشتند. در حالي كه بازديد‌كنندگان از حضور در ميان اعضاي مقاومت بسيار خوشحال و خوشنود و مغرور به نظر مي‌آيند، اما از آنچه در خصوص قتل‌عام زندانيان سياسي توسط رژيم ملاها مي‌شنوند بسيار متأثر و حتي بعضاً اشك بر چشمان خود دارند.
در ميان اعضاي اين مقاومت بسياري هستند كه از شاهدان اين قتل‌عام بوده‌اند. وقتي هر كدام از آنان، از آنچه در آن ايام در درون زندانهاي ملاها ديده و شنيده‌اند سخن مي‌گويند بسياري از جمعيت حاضر اشك مي‌ريزند. زيرا احساس و بيان اين افراد از قتل‌عام صورت گرفته، كه به گفته قضات بين‌المللي يك جنايت عليه بشريت و از مصاديق بارز نسل‌كشي است، طوري است كه انگاري همين ديروز اتفاق افتاده است!

در حالي كه جمعيت حاضر در سكوتي مطلق فرو رفته و به سخنان شاهدان گوش مي‌كنند، چهره‌هاي تك تك حاضران آئينه‌يي است از وفاداري به قربانيان و خشم و كين نسبت به ملاهاي حاكم. اين چهره‌ها سيماي روشني از اين واقعيت را به نمايش مي‌گذارندكه نه قربانيان فراموش شده‌اند و نه قاتلان بخشودني هستند.
يكي از شاهدان مي‌گفت در آن ايام زنداني و باردار بوده و پنجاه نفر از زنان را مي‌شناخته كه هنگام اعدام باردار بوده‌اند. وي خاطرات زيادي از شكنجه‌هاي طاقت‌فرساي درون زندانها و وضعيت كودكان در درون زندان داشت. مي‌گفت مسئولان زندان حتي كودكان را نيز به تخت شكنجه مي‌بستند، تا آنها را مجبور كنند اطلاعات والدين‌شان را به رژيم ملاها بدهند. وي شهادت داد كه 150 نفر از هم‌بندي‌هايش اعدام شدند.
شاهدي ديگر، ضمن اشاره به گستردگي اعدام‌ها و شدت شكنجه‌ها مي‌گفت هفتاد نفر از هم‌سلولي‌هايش اعدام شدند. ديگري نيز گفت كه بعداز خروج از زندان جهت مداواي كليه‌اش، وقتي به زندان برگشته متوجه شده همه زندانيان بند وي اعدام شده‌اند. وي بعدها شنيده كه حتي يك زنداني در شهرستانها زنده نمانده و همه اعدام شده‌اند. خميني طي حكمي به قضات در استانها نوشته بود كه نبايد هیچ فرصتی را برای احاله پرونده‌ها به‌مراکز استان‌ها از دست بدهند؛ بلکه باید مجاهدین را در هر زندانی که هستند، اعدام کنند.

به گفته اين شاهدان بسياري از زندانيان كه حتي دوره محكوميت‌شان تمام شده بود توسط ملاها اعدام شدند. اين قتل‌عام حتي كودكان خردسال را نيز مستثني نكرد. گستردگي و سرعت اعدامها به گونه‌يي بوده است كه به گفته يكي از شاهدان در فاصله رفت و برگشت به يك بهداري چند ده نفر اعدام شده‌اند. يكي از آنها از بازداشتگاهي سخن مي‌گفت كه «واحد مسكوني» نام داشت. جايي كه شديد‌ترين شكنجه‌ها به طور مشخص عليه زنان اعمال مي‌شد. به گفته شاهدان، قتل‌عام زندانيان نه در پي حكم يك دادگاه، بلكه به دنبال حكمي بود كه خميني براي نابودي مجاهدين خلق صادر كرده بود. سندي كه متعاقبا راه به رسانه‌هاي خبري برد و افشاء شد!
در يكي از گزارشات مربوط به قتل عام آمده است كه از يك زندان 350 نفره 349 نفر به دار آويخته شده‌اند. در تلگرام مسئول شوراي ملي مقاومت، مسعود رجوي در تلگرامي به دبيركل ملل متحد فاش ساخت كه «فقط در روزهای ۲۳، ۲۴و ۲۵مرداد ۸۶۰جسد از زندانیان سیاسی اعدام‌شده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت‌ زهرا انتقال داده شده». 
گزارشات متعددي در دست است كه نشان مي‌دهد رژيم ملاها در اوائل همان سال (1988) مجددا و به طور گسترده زندانيان آزاد شده قبلي را دستگير و مستقيما به جوخه اعدام سپرده است. در همان ماهی که قتل‌‌عام آغاز شد، مسئول شورای ملی مقاومت در تلگرامی به دبیرکل ملل متحد، فاش کرد که هم‌زمان با اعدام‌های جمعی زندانیان سیاسی ”موج گسترده‌ دستگیری‌های سیاسی در شهرهای مختلف ایران آغاز شده که بیش از ۱۰ هزار نفر را شامل می‌شود.
خميني و بازماندگانش به قتل‌عام زندانيان سياسي بسنده نكرده و در گام‌هاي بعدي اقدام به محو آثار اين نسل‌كشي كرده است. انبوهي گورهاي دستجمعي را تغيير شكل داده و به موازات آن، خانواده‌هاي زندانيان را مورد تهديد قرار داده كه در پي يافتن مزارهاي عزيزان خود نباشند!
اينها و بسياري اسناد ديگر، نشان از يك تصميم قطعي براي يك قتل‌عام گسترده مخالفان حكومت و به طور مشخص مجاهدين خلق دارد كه نيروي محوري مقاومت عليه رژيم ملاهاست. تاكنون از چرايي اين قتل‌عام بسيار گفته‌اند كه  بخشي از آنها متعلق به رژيم و عوامل‌شان و به منظور شيطان‌سازي عليه قربانيان و مقاومت ايران صورت مي‌گيرد و بي‌اساس است.

اين قتل‌عام كه فتواي ولي فقيه ملاها (خميني) سنگ‌بناي آن است، فقط شامل داخل مرزها و درون زندانها نبود. تروريسم ملاها عليه مقاومت و نيروي محوري آن همه مرزهاي بين‌المللي را در نورديد و اجراي حكم نابودي مجاهدين در صدر برنامه‌ ارگانهاي كشوري و لشكري ملاها قرار گرفت. از جمله سفارت‌خانه‌ها و ادارات و شعبات وزارت بدنام اطلاعات رژيم، نيروي قدس سپاه پاسداران و نمايندگي‌هاي ولايت فقيه در همه استانهاي كشور. به همين دليل است كه همه دست‌اندركاران اين جنايت عليه بشريت هم اكنون در هيا‌تهاي حاكمه رژيم ملاها مشغول به كار هستند.
راستي چرا خميني اقدام به اين جنايت كرد و چرا هنوز پرونده آن ناگشوده باقي مانده است؟!
رژيم ديكتاتوري شاه بنيانگذاران مجاهدين را اعدام كرد و بعداز سرنگوني رژيم شاه، خميني كه رهبري جنبش را به سرقت برده بود، چون رشد بالنده و گسترش يابنده آنان در جامعه ايران را به چشم ديد، كمر به نابودي آنان بست. زيرا به طور ماهوي، مجاهدين را خصم خود و جريانش ديد كه بايد تا دير نشده كار ناتمام ديكتاتوري سابق را تكميل، وگرنه بازار دين‌فروشي ملاها براي هميشه بسته خواهد شد!
از اين رو. خميني بنا و بقاي حكومت ديكتاتوري خود را در نابودي اين جريان ديد و خواست قبل از مردنش مجاهدين را ريشه‌كن كند. به اين منظور حكم قتل‌عام آنان را صادر تا مسير برقراري خلافت رؤيايي خود را براي بازماندگان خود هموار سازد. اين حكم به حدي فجيع بود كه جانشين‌اش (حسين علي منتظري) نيز آن را برنتابيد و عليه خميني ايستاد و گفت كه مجاهدين يك جريان فكري است و با كشتار از بين نخواهند رفت! كلامي كه به عزلش از جانشيني و بازداشتش را تا آخر عمر انجاميد.
به اين ترتيب جنايت خميني و حقانيت مجاهدين در درون حاكميت ملاها بازتاب يافت و عجبا كه هنوز در غرب چشم‌ها به روي اين جنايت و گوش‌ها به روي حقانيت ايستادن در برابر ملاها بسته است!
به راستي كه جامعه بشريت معاصر و بالاخص دولتها و دادگاههاي بين‌المللي و شوراي امنيت سازمان ملل در كجاي اين كيس ايستاده‌اند! آيا زمان آن فرا نرسيده كه پرونده‌هاي اين نسل‌كشي بزرگ گشوده شوند؟! زندانيان قتل عام شده‌يي كه عموما از نسل جوان ايراني بوده و بعداز رهايي از ديكتاتوري شاه، به عشق احقاق حقوق مردم خود و برقراري يك حاكميت ملي و مردمي، گرداگرد مجاهدين و رهبر محبوب‌شان، مسعود رجوي حلقه زده بودند.
در نگاهي اجمالي به زندانيان قتل‌عام شده، اين واقعيت را مي‌بينيم كه آنها مجاهدين و مبارزيني بودند مصمم، شجاع و جان بر كف كه در برابر آخوندها تسليم نشدند. ايستادند و در تاريخ جاودانه شدند. آنها تاريخ مردم و ميهن خود  را با خون خود نوشتند و پيام‌شان تا دوردستها رفت و هنوز فريادشان در گوش نسل‌ها بلند است كه مي‌توان و بايد رژيم ملاها را به زير كشيد. مي‌توان و بايد آزادي را به ميان مردم و ميهن بازگرداند. مي‌توان و بايد كه با فدا و صداقت خروشيد و خروشاند و نقشه مسير آينده ايران و ايراني را ترسيم و همه حق و حقوق مردم را به آنها برگرداند.
و اكنون جهانيان به چشم مي‌بينند كه نه مجاهدين از بين رفته‌اند و نه زندانيان قتل‌عام شده به فراموشي سپرده‌ شده‌اند. بلكه در سراسر ايران ريشه دوانيده و از خون هر زنداني قتل‌عام شده قيامها شكل گرفته و رژيم ملاها را به نقطه پاياني خود كشانيده‌اند. هر زنداني قتل عام شده اكنون در سيماي هزاران عضو اين مقاومت زنده و خروشان و در جنبش دادخواهي كه توسط رئيس جمهور اين مقاومت، خانم مريم رجوي اعلام شده، نام و پيام‌شان طنين‌انداز و جهان را به ايستادن در برابر رژيم ضدانساني و تروريستي ملاها فرامي‌خواند.
از ديرباز نيز، روش و منش اعضاي مقاومت جز اين نبوده و نيست كه بايد همه چيز خود را فدا كرد تا همه چيز براي مردم را به ارمغان آورد و جز اين نيز از يك عضو مقاومت شايسته نيست!
جنبش دادخواهي زندانيان قتل‌عام شده در ايران همواره بخشي از جنبش مقاومت ايران بوده كه در گردهمايي سالانه مقاومت به آن پرداخته شده و تا گشودن اين پرونده در دادگاهها و ارجاع آن به شوراي امنيت ملل متحد ادامه خواهد يافت. قطعا كه گشودن اين پرونده، روند تحولات در ايران و به طور مشخص تغيير رژيم در ايران را تسريع خواهد كرد. زيرا همه عاملان و مسئولان اين قتل‌عام هم اكنون بر مسند قدرت در ايران نشسته و از سكوت و بي‌عملي جامعه بين‌المللي در اين خصوص ارتزاق مي‌كنند!
جنبش دادخواهي قطعا جز پيروزي سرنوشتي خواهد داشت و بايد اين جنبش انساني را هرچه بيشتر تقويت نمود. اين جنبش بر آن است تا جامعه بشريت معاصر را به وظيفه انساني خود رهنمون كند. زيرا كه همه در قبال حقوق بشر مسئول و پاسخگو هستند!

No comments:

Post a Comment