جوان ايراني راهي جز
قيام ندارد!
عبدالرحمن مهابادي،
نويسنده و تحليلگر سياسي
در كشوري كه ولايت فقيه بر آن حاكم
است، سرنوشتي دردناك در انتظار جوان ايراني است. اگر فرض بگيريم كه جوان ايراني در
سنين پايينتر مشمول ”كودكان كار” يا ”خريد و فروش كودكان” نبوده باشد. يا اگر فرض بگيريم خانوادهاش گرفتار پديدههاي دردناكي همچون
اعتياد و بيكاري و فساد و ... نشده باشد كه باني هر كدام باندهاي وابسته به رژيم
هستند، يا اگر از نزديكانش كسي مشمول
”زندان” و ”اعدام” نبوده باشد، اين فرد در نقطه جوانياش طعمه خوبي براي اختاپوس
ولايت فقيه حاكم خواهد بود كه پيشاپيش، براي تطميع يا تهديد وي توسط باندهاي
وابسته رژيم طراحي شده است.
تلاشهاي رژيم ملاها از ديرباز روي اين متمركز بوده كه جوان ايراني را از
فكركردن به مخالفت با رژيم بازدارد. زيرا در غير اين صورت به طور قانونمند جوان
ايراني براي رژيم ايجاد ”دردسر!” كرده و در تداوم آن جاي خود را در اپوزيسيون اين
رژيم مييابد. به همين دليل بود كه در سالهاي گذشته، رژيم ملاها در تبليغات خود،
اسم بردن از احزاب سياسي مخالف رژيم، بالاخص سازمان مجاهدين خلق ايران را ممنوع
اعلام كرده و قبل از آن نيز به قتل عام وسيع زندانيان سياسي مجاهد و مبارز در دهه 80 ميلادي دست زده بود تا اثري از
احزاب انقلابي و آزاديخواه در داخل ايران باقي نگذارد. كشتار (30) هزار زنداني در
سال 1988 از نمونههاي بارز اين نسل كشي بود. اما به قول رهبر مقاومت ايران، آقاي
مسعود رجوي ”مگر ميشود خورشيد
را كشت؟ مگر ميشود باد را از وزيدن بازداشت و باران را از باريدن. مگر ميشود
اقيانوس را خشك كرد؟ مگر ميشود بهار را از آمدن بازداشت، مانع روييدن لالهها
شد، مگر ميشود ملتي را تا به ابد اسير نگه داشت؟ نه!!...”
بنابراين «دوره جواني» در ايران
تحت حاكميت ملاها، «حركت شبانه بر روي ميدان مين» است و جوان ايراني راهي جز عبور
از آن ندارد. براي جوان ايراني داشتن بشقاب ماهوارهيي و نگاه كردن به ساير
تلويزيونهاي ديگر، كمااينكه نگاه كردن به سايتهايي بجز سايتهاي وابسته به رژيم
ممنوع است و مجازات سنگين در پي دارد. شبكههاي اجتماعي از جمله مينهاي بسيار
خطرناكي هستند كه جوان ايراني را با خطر دستگيري و شكنجه و اعدام روبرو ميكند.
زيرا به شدت توسط سيستمهاي امنيتي رژيم فيلترينگ ميشوند.
البته اينها و بسياري ديگر از
دامها و نقشههاي رژيم براي انداختن جوان ايراني به چنين ميادين خطرناكي، جوان
ايراني را از حركت به سمت روشنايي، ديدن واقعيتها و پيوستن به اپوزيسيون رژيم
بازنميدارد. عدم ظرفيت پاسخگويي به نيازهاي جوان ايراني در رژيم ملاها و اثرگذاري
واقعيتهاي موجود در جامعه و موقعيت فزايندة مقاومت ايران در جامعه عواملي هستند كه
جوان ايراني را در چنين حركتي كمك ميكند.
جوان ايراني درمييابد كه آزاديها،
اميدها و آرزوهایش توسط رژيم بنيادگراي حاكم سلب شده و او در ميهن خود ”زنداني”
شده است. وي ميبيند كه تحت حاكميت ملاها آيندهيي ندارد و پديدههايي همچون
گراني، بيكاري و مهمتر از آن، فقدان آزادي و امنيت مانع از داشتن يك زندگي حداقل
است. آگاه شدن نسبت اين واقعيت و اينكه چنين سرنوشتي در جامعه براي همه جوانان
فراگير است، وي را به جستجو واميدارد تا بتواند تغييري در زندگي خود و همنوعان
خود ايجاد كند.
جوان ايراني در مسير حركت خويش، در
معرض اتفاقات گستردهيي از جامعه قرار ميگيرد. از دستگيريها تا حلقآويز
زندانيان در نهان يا در ملاء عام، از قربانيان بلاي خانمانسوز اعتياد تا سيل عظيم
بيكاران و موج گسترده فقر، از فساد در جامعه تا سنگسار زنان در اماكن عمومي، از
گستردگي كودكان كار در خيابانها تا صحنههاي دردناك گورخوابها كه در هر كدام از
آنها، جوان ايراني سهم بيشتري از آن را داراست!
زمان زيادي نميبرد كه جوان ايراني
با ديدن يا شنيدن اين صحنهها برانگيخته شده و براي سوالات شكل گرفته در ضميرش
پاسخي مييابد و تصميم ميگيرد عليه اين رژيم بايستد. شورش عليه رژيمي كه تحت نام
”جمهوري اسلامي” ايران را براي ايراني تبديل به يك ”زندان بزرگ” كرده و به بهاي
گرسنگي دادن به مردم ايران و غارت سرمايههاي آنها، بخشهايي از منطقه خاورميانه را
نيز به اشغال خود درآورده است.
تا اينجا جوان ايراني ”درد” را
تجريه و ”عامل درد” را شناخته و در جستجوي راهي است كه اين سرطان را از پيكر ايران
خارج سازد. اما چگونه؟ آيا ديگراني هستند كه قبل از وي پا در چنين مسيري گذاشته
باشند؟! جوان ايراني به صحنه قيام ميآيد و به سرعت پاسخي براي سوال خود مييابد: «تبديل خواستههاي معيشتي
مردم به خواسته اصلي، يعني سرنگوني رژيم ملاها». جوان ايراني در صحنه قيام، شتاب و انسجام در حركات و سازمانيافتگي آن را ميبيند
و راه خود را پيدا ميكند. پيوستن به «كانونهاي شورشي» كه در پيوند با هم، «ارتشي
سازمانيافته» براي سرنگوني رژيم را تشكيل ميدهند. جوان ايراني از اينكه به چنين
ارتشي پيوسته احساس قدرت ميكند. همانند قطرهيي كه به رودي، و سپس به دريايي ميپيوندد!
حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی وزارت کشور رژیم ملاها در همان
ايام نخستين قيام اخير اذعان کرد که بیش از 90 درصد بازداشتشدگان جوان و نوجوان
هستند و میانگین سنی آنها زیر 25سال است. (خبرگزاری حکومتی ایلنا روز اول سال
2018).
بنابراين قيام مردم ايران در مسير
درست و قانونمند خود در حال پيشروي است و هر روز كه ميگذرد با پيوستن جوانان
ايراني به تشكيلات و ساختاري قويتر از گذشته
دست مييابد.
آري اكنون نيروي قيام در تدارك
گامهاي بلند ديگري است كه خواسته اصلي مردم ايران را محقق كند. سرنگوني رژيم
ديكتاتوري ولايت فقيه حاكم بر ايران.
No comments:
Post a Comment