عبوركرده از آتش
مجاهدين خلق از ورود
به عراق تا خروج از آن
نيروي بنيادگراي تازه به حاكميت رسيدهيي كه توسط خميني رهبري ميشد، براي
حفظ رژيم خود دست به صدور افكار ارتجاعي و بنيادگرايي و توسعه طلبي در منطقه زد،
ابتدا عراق را به عنوان نخستين ميدان عمل خود انتخاب و بلافاصله آن را مورد تهديد
قرار داد. و جنگ ايران و عراق را كه در سال 61 با عقب نشيني نيروهاي عراقي و
ميانجيگري سازمان ملل و كشورهاي اسلامي قابل خاتمه دادن بود، عليرغم خواست مردم
ايران، هفت سال ديگر ادامه داد.
ماهيت جنگ طلبانة رژيم ايران
برخلاف نيروهاي انقلابي جامعه، خميني جنگ
را يك ”موهبت الهي” خواند تا با استفاده از آن، نيروهاي انقلابي درون جامعه را قلع
و قمع، آزاديها را سركوب و از اين طريق، دستاوردهاي انقلاب ضدسلطنتي مردم ايران
غارت و پتانسيل جوشان درون جامعه را خرج اميال توسعهطلبانه و كشورگشاييهاي خود
بكند.
خميني اعلام كرد كه جنگ را تا آخرين خانه
(!) ادامه خواهد داد زيرا جنگ طلبي بخشي از ماهيت خود و رژيمش بود. حتي خميني كه
پاي امضاي قطعنامه 598 شوراي امنيت رفته بود حاضر به امضاي قرارداد صلح با عراق
نشد و بعداز اين قطعنامه نيز، همواره در پي اشغال عراق بود.
حضور مجاهدين در عراق و تاثيرات اولية آن
به دعوت رسمي دولت عراق و بعداز امضاي
توافقنامه صلح فيمابين دولت وقت عراق و مقاومت ايران در محل اقامت رئيس شوراي ملي
مقاومت ايران در .... بود كه مجاهدين خلق ، به عنوان اصليترين نيروي اپوزيسيون
ايران در اواسط دهه 80 به عراق رفتند تا با تشكيل ”ارتش آزاديبخش ملي” (NLA)در
جوار خاك ميهنشان مبارزه خود عليه رژيم حاكم بر ميهنشان را به مداري نو ارتقاء
دهند. اين عمل با موفقيت بسيار به انجام رسيد. زيرا تنها زماني خميني حاضر به
پذيرش قطعنامه 598 گرديد كه ارتش آزاديبخش ضربات كاري را بر پيكر رژيم وارد ساخته
بود و ميرفت كه گام نهايي خود را براي آزادكردن ميهن اشغال شدهاش بردارد. اما
خميني در وحشت از سرنگوني قريبالوقوع، به پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت تن داد و
جام زهر آتش بس را سركشيد. و به اين ترتيب تنور جنگ طلبي رژيم خميني كه سرپوشي
براي سركوب مردم و نيروهاي مترقي ايران بود گل گرفته شد.
حضور سازمان مجاهدين خلق در خاك عراق يك
حضور رسمي و علني و قانوني، مبتني بر استقلال عمل سياسي و ايدئولوژيكي و احترام
متقابل بين دولت وقت عراق و اين سازمان بود. اين حضور با پرچم ”صلح و آزادي” در
مقابل شعار ”جنگ و سركوب” خميني صورت گرفت. يعني پايان دادن به جنگ طلبي رژيم و در
گام بعدي آزادكردن ميهن اشغال شدة ايران بود.
حمله عراق به كويت، حمله رژيم ايران به
عراق و شكست از ارتش آزاديبخش ملي
با اشتباه تاريخي دولت وقت عراق در حملهاش
به كويت، زمينهيي فراهم شد كه رژيم در ماههاي اوليه 91 برخلاف معاهدات بينالمللي
مرزهاي رسمي بين دو كشور را زير پا بگذارد تا هم عراق را اشغال و هم نيروي اصلي
اپوزيسيون، يعني مجاهدين خلق و ارتش آزاديبخش ملي ايران را نابود كند. اما به دليل اعتراضات منطقهيي و بينالمللي و افشاي
ماهيت جنگطلبانة رژيم از يك طرف و هوشياري و آمادگي ارتش آزاديبخش ملي از طرف
ديگر نه تنها اين رؤياي خامنهاي و رژيمش محقق نشد بلكه به شدت شكست خورد.
حمله امريكا به عراق، فرصتي براي اشغال
عراق توسط رژيم ايران
اشتباه سياسي و استراتژيكي امريكا و
متحدانش در حمله به عراق، فرصت ديگري به اين رژيم داد تا ديگر بار شانس خود را در
بلعيدن عراق و نابودي تهديد اصلياش، يعني مجاهدين خلق را بيازمايد. همراهي كردن رژيم با امريكا و ائتلاف در حمله به عراق در سال
2003 كه با فريب و اطلاعات دروغ توأم بود به اين انجاميد كه رژيم مزدوران خودش را
در حاكميت عراق نفوذ دهد. سياست مماشات غرب با رژيم، شرايط و امكانات بسياري را در
اختيار رژيم قرار داد كه مناصب كليدي در عراق را قبضه و مردم و مخالفان رژيم ايران
در عراق و بهخصوص مجاهدين خلق را كشتار نمايند.
آغاز كشتار و سركوب
مجاهدين در عراق توسط رژيم ايران
از ابتداي سال 2009 كه دولت اوباما در يك
اقدام خيانتكارانه و در نقض آشكار تعهدات قانوني خود ، پرونده شهر اشرف را تحويل
نخست وزير دست نشانده رژيم، نوري مالكي قرار داد، سركوب و كشتار مجاهدين خلق وارد
مرحله خطرناكي شد كه مستقيما توسط رژيم ايران هدايت ميشد. سه بار قتل عام در اشرف
و محاصرة تمام عيار 8 ساله كه 177 قرباني به جاي گذاشت، حملات مستمر رواني چندين
ساله عوامل اطلاعات رژيم تحت نام خانواده ساكنان با صدها بلندگوي دولتي در اطراف
اشرف به منظور زمينهسازي كشتارها، توطئهچينيهاي مختلف عليه آنها با بكارگيري هر
سه قوه مقننه و مجريه و قضائيه عراق كه تحت نفوذ رژيم ايران بودند، انتقال ساكنان
از اشرف به ليبرتي به منظور كشتار آنها در اين مكان كوچك و بيدفاع و موشكباران
چندين بارة آنها، قتل عام تروريستي باقيمانده ساكنان در اول سپتامبر 2013 در اشرف
كه هر كدام از آنها در انظار و يا در سكوت عوامل مماشاتگر غربي صورت ميگرفت.
هدف رژيم از آغاز جز اين نبود كه مجاهدين
را به تسليم يا مرگ وادارد. دوازده سال بعداز شكست رژيم در لشكركشي به خاك عراق در
سال 91، به درخواست رژيم، و در يك توافق ننگين با رژيم تروريستي آخوندي قرارگاههاي
ارتش آزاديبخش ملي ايران توسط هواپيماي پيشرفتة نيروهاي ائتلاف با خاك يكسان شد.
شش سال بعد، يعني در ابتداي 2009 نيز با انتقال حفاظت شهر اشرف از امريكا به دولت
عراق يك دوران طلايي براي رژيم آغاز شده بود تا رؤياي خود را جامه عمل پوشانده و
نگذارد حتي يك تن از مجاهدين جان سالم به در ببرد!
پايداري پرشكوه براي پيروزي
اما مجاهدين راه پايداري پرشكوه براي پيروزي
را برگزيدند. پايداري بر سر اصول و استراتژي، با شعار كس نخارد و پرداخت بهاي
حداكثر براي آن. اينچنين بود كه همه سختيها و پيچيدگيهاي آن سالها را به جان خريده و در يك رويارويي نابرابر،
عليرغم بسياري نقض عهدها از جانب طرفهاي ذيربط توانستند توطئههاي اصلي رژيم ايران
را به شكست كشانيده و پيروزمند از عراق خارج شدند. آنها اين شعار رهبري خود را
چراغ راهنماي عمل خود كرده بودند كه ”اگر مجاهدين بايستند، جهان به حمايت از
مجاهدين برخواهد خواست”. در عمل نيز چنين شد. حمايتهايي كه در تاريخ جنبشهاي
اپوزيسيون در جهان بينظير بوده است.
خروج از عراق، شكست استراتژيك رژيم و نشانه دوران تغيير و تهاجم است
بعد از ظهر 9 سپتامبر 2016 آخرين گروه از ساكنان ليبرتي
بغداد را به مقصد كشورهاي اروپا ترك كردند و پروژه انتقال مجاهدين به خارج از عراق
به رغم توطئه ها، كارشكني ها و تهديدهاي رژيم ايران به پايان رسيد. به اين ترتيب،
برخلاف ادعاهاي تبليغاتي و سياسي، هدف رژيم آخوندي نه خروج مجاهدين از عراق بلكه
نابود كردن و يا به تسليم واداشتن آنها از طريق استرداد بود.
خانم مريم
رجوي در يك موضعگيري در اين رابطه اعلام كرد: ”در این 14سال به یمن پايداري مجاهدين
و اعضاي آن در اشرف و ليبرتي و کارزارهاي بيوقفه سياسي و بينالمللي، طرحهاي
نابودي و متلاشيکردن مقاومت درهم شکست و جنبش آزادي
مردم ايران، يک گام کيفي از رژيم پيشي گرفت و طرح رژيم كه مي خواست با انهدام
فيزيكي مجاهدين، بقاي خود را تضمين كند، شکست خورد. رژيم به ظاهر، خواستار اخراج
مجاهدين از عراق و دور شدن آنها از كنار مرزهاي ايران بود، اما خواست واقعي
آخوندها نابودي يا تسليم آنها به حاكميت آخوندها بود. اما مجاهدين با پايداري در
دل يک محاصره بيرحمانه، پرچم مبارزه براي آزادي و سرنگوني رژيم ولايت فقيه را
برافراشته نگهداشتند و در کانون مهيبترين بحرانهاي خاورميانه سرمايه معنوي و
مبارزاتي و استراتژيکي ملت ايران را حفظ كردند. مقاومت ايران اينک براي پيکار پيش
رو صدبار آبديدهتر و محکم ترند”.
چشماندازها و وظايف
كلي ايرانيان
اگر چه هنوز بسيار
پروندههاي ناگشوده باقيست و هرجا لازم باشد گشوده خواهند شد، اما مجاهدين در
كوران حوادث و آزمايشات تنها به سرنگوني رژيم انديشيده و ميانديشند و همواره خود
را از ورود به هرآنچه سودي براي رژيم در پي داشته باشد پرهيز كردهاند. كمااينكه
بسياري حماسههاي خاموش نيز ناگفته باقي ماندهاند و چه بسا نسلهاي آتي بازخواهند
گفت.
اكنون بعداز خروج
پيروزمند مجاهدين از عراق كه قرين تحولات جديد منطقهيي و جهاني است، دوران جديدي
به روي مردم ايران و فرزندانش گشوده شده كه احساس مسئوليتي صد چندان را از عموم
طلب ميكند. حقانيت و جايگاه جنبش دادخواهي 30 هزار زنداني سياسي در سال 1988 كه
در ابتداي تابستان امسال در گردهمايي ايرانيان در پاريس اعلام گرديده و همچنين
ساير جنبشهايي كه رژيم را به لرزه در بياورد مبارزات مردم ايران را به ثمر خواهد
نشاند كه همانا رهايي مردم و ميهن از چنگ اين رژيم است. بيجهت نيست كه جنتي رئيس
خبرگان و رئيس شوراي نگهبان رژيم پرده ها را كنار زد و گفت: «اگر به مجاهدين مجال
بيشتر ميدادند و آنها را قتل عام نميكردند، آنها اصلا ريشه نظام را ميكندند».
از اين رو، دوران جديد، دوران گشودن كارنامه اعمال اين رژيم در مجامع بينالمللي و
به محاكمه كشانيدن سران اين رژيم در رابطه با جناياتي كه در حق مردم و اپوزيسيون
ايران مرتكب شدهاند ميباشد.
آري، مبارزه در اين
دوران با شتاب و قدرتي صدچندان ادامه خواهد داشت. رژيم ضعيفتر، مقاومت ايران
آبديدهتر شده است. اكنون زمان برخاستن است و بايد كه گام آخر را برداشت. قطعا كه
مردم سرچشمه لايزال تواناييها و بايدهاست.
No comments:
Post a Comment