Wednesday, August 22, 2018

چرا رژيم ايران از مذاكره با امريكا مي‌ترسد؟!


چرا رژيم ايران از مذاكره با امريكا مي‌ترسد؟!
نگاهي به عواقب مذاكره با رژيم ايران در چهار دهه گذشته
به قلم عبدالرحمن مهابادي، نويسنده و تحليلگر سياسي
در طول 4 دهه گذشته، به منظور وقت كشي و از سر گذراندن يك بحران، شقه كردن طرف ِمقابل يا ضربه زدن و به شكست كشانيدن آن،  سناريوي «مذاكره» همواره بخشي از استراتژي رژيم ايران بوده و در برخي موارد نيز از طرف مقابل قرباني گرفته است. با تأسف بسيار بايد گفت كه اين امر موفقيتهايي نيز براي رژيم در پي داشته است.
بر ايرانيان روشن و مبرهن است، از روزي كه رژيم ايران هرگونه فعاليت سياسي و مسالمت آميز  مخالفان خود در داخل ايران ممنوع و پا در ايجاد ديكتاتوري مطلقه ولايت فقيه گذاشت و  آنها را مجبور كرد دست به اسلحه برده و   يك مبارزه مسلحانه مشروع در پيش بگيرند،  رفتن پاي ميز مذاكره با اين رژيم يك اشتباه فاحش و زيرپاگذاشتن مرز سرخ فيمابين دو نيروي متخاصم، يعني مردم و ديكتاتور بوده است. البته جرياناتي بودند كه اين مرز سرخ را زير پا گذاشتند و منافع مردم خود را ناديده گرفتند.
در صحنه خارج ايران نيز نتيجه كار جز اين نبوده است. دولت سابق عراق از اعتمادي كه به رژيم ايران كرد و باب مذاكره با اين رژيم را باز كرد، شد آنچه را كه همه به چشم ديدند و مي‌بينند. نمونة ديگر، مذاكرة كشورهاي 5 + 1 بر سر پروژه‌هاي هسته‌يي رژيم در دوران رياست جمهوري وقت امريكا، باراك اوباما بود. نتيجه اين شد كه اكنون جهان به چشم خود مي‌بيند و ...

در يك نگاه كلي و فوري به پروسه مذاكره با اين رژيم در 4 دهه گذشته، آنچه  به وضوح برجسته است، عواقب مخرب ِمذاكره با اين رژيم ديكتاتوري است و ماحصل آن، بقاي عمر اين رژيم تا به امروز بوده كه به قول بسياري از دولتمردان كنوني جهان، نخستين قرباني آن، مردم و مقاومت ايران بوده است. زيرا اين رژيم بانكدار و پدرخوانده تروريسم در جهان بوده و بقايش در فناي ديگران است.
اگرچه در هيچ زمان و مكاني نبايد مشوق مذاكره با اين رژيمي باشيم كه از نظر ماهوي در تعارض و دشمني كامل با آزادي، دمكراسي و همزيستي مسالمت آميز مردمان بوده و هست، اما آنچه اكنون بر سر فراخوان امريكا براي مذاكره با رژيم ايران مطرح است، بسيار متفاوت با گذشته است. نخست آنكه، در گذشته ابتكار عمل مذاكره در دست حاكمان تهران بود. ثانيا، رژيم ملاها با قيامي كه اكنون اركان اين رژيم‌شان را به لرزه درآورده مواجه نبودند. ثالثا، در گذشته طيف وسيعي از مماشاتگران تشنه به نفت و دلار رژيم ملاها، سياستها و استراتژي‌هاي دولتها را قبضه كرده بودند و چشمان خود را عمداً بر روي همه جنايات رژيم ايران، چه در ايران و چه در خارج ايران بسته بودند و رابعا، مقاومت ايران توسط دولتهاي مماشاتگر غرب در ليستهاي سياه نامگذاري شده بود و آنكه بر اين منطقه از جهان حكمفرما بود، رژيم ديكتاتوري و خونريز آخوندها با نيروهاي مماشاتگر غرب بودند كه همه چيز را به سود خود قبضه كرده بودند.

بنابراين مشاهده مي‌كنيد كه تا قبل از دوران جديد، آنكه دنبال مذاكره بود و از مذاكره سپري براي بقاي خود ساخته بود، رژيم ولايت فقيه آخوندي بود كه وجود نيروي دروغين  مدره و رفرميست و اصلاح طلبي را نيز در ويترين خود به عرضه گذاشته بود! و چه بسيار دولتهايي كه با اين رژيم همدم و هم ساز شدند در عين حال مي‌دانستند كه اين رژيم مذهبي، بزرگترين ديكتاتور در عصر حاضر است.
اما  از آنجا كه تاريخ از گردنه‌هاي بسيار گذر مي‌كند تا به سرمنزل مقصود برسد، دور از انتظار نبود كه يك روزي مردم ايران و مقاومت مشروع‌شان جهان را در كنار خود داشته باشند. در چنين مسيري است كه اكنون شاهد آن هستيم دولت امريكا براي نخستين بار در كنار مقاومت ايران قرار گرفته و در دو سال اخير با اتكاء به حفاظت از منافع مردم خود، سياست و استراتژي جديدي را اتخاذ كرده كه با استراتژي مقاومت ايران همسو و همخوان است.
پريزيدنت ترامپ، با نفي برجام و «مذاكره  از نوع قبل» و با استراتژي اعلام شده خود اكنون نه تنها تحسين مردم هر دو كشور امريكا و ايران را برانگيخته بلكه مي‌رود تا بخشي از تاريخ را به اسم خود به ثبت برساند. بنابراين نخستين درسي كه از اين دگرگوني در سياست و استراتژي امريكا  مي‌توان گرفت اين است كه نفي مذاكره و همزيستي با ديكتاتوري مذهبي حاكم بر ايران و قدم گذاشتن در مسير درست تاريخ، ضرورتي است كه جرأت و شجاعت طلب كرده و آينده‌ساز و ضامن امنيت در جهان است. به عبارت ديگر، تداوم خط استمالت و مماشات با اين رژيم فرتوت قبل از هر چيز نشان از فلاكت و قرار گرفتن صاحبان آن در طرف منفي تاريخ است. قطعا آيندگان در اين خصوص بيشتر  سخن خواهند گفت.
نبايد فكر كنيم مذاكره‌يي كه اكنون دولت امريكا، ملاها را به آن فرامي‌خواند مذاكره‌يي از نوع قبل است. اين مذاكره از نوعي است كه رژيم ملاها به آساني پاي آن نخواهد آمد. و وقتي پاي آن خواهد آمد كه مجبور است همچون خميني در سال 1988 جام زهر ديگري از جانب مقاومت ايران دريافت و آن را سر بكشد و آنچه از رژيم باقي خواهد ماند، نفس‌هاي به شمارش افتاده‌يي است كه پايانش ديري نخواهد پائيد. چرا؟

اكنون كه قيام مردم ايران تحت هدايت كانون‌هاي شورشي مي‌رود تا كار خود با اين رژيم را يكسره كند، مقامات لشكري و كشوري آخوندها فريادشان بلند است كه تهديد جدي‌تر نه امريكا و بيرون از مرزهاي ايران، بلكه تهديدات داخلي است. از اين رو هم و غم سران رژيم، رويارويي با قيام مردمي و مقاومت ايران است. قيامي كه همچون بمبي قوي هر آن امكان دارد منفجر و تماميت اين رژيم را از روي كره زمين پاك كند.
بنابراين، روزي كه اين رژيم پاي ميز مذاكره مورد نظر پرزيدنت ترامپ برود، اسكلت بي‌روحي بيش نخواهد بود. زيرا قبل از مذاكره، روح آن را مردم و مقاومت، دست و پاي وي را نيز تحريم‌ها و جامعه بين‌المللي گرفته و امدادگران غيبي ديروزي نيز فريادرسش نخواهند بود.  علی خرم سفیر پیشین رژیم ملاها در سازمان ملل در روزنامه اعتماد وابسته به باند روحانی در مطلبی تحت عنوان «برگرداندن میز بازی» نوشت: رد یکسره مذاکره با آمریکا، می‌تواند ما را به طرف ِ بد ماجرا بدل کند!
پايانبخش سرنگوني ديكتاتوري ملاها البته روسياهي تاريخي طرف‌هايي نيز خواهد بود كه پاي ميز مذاكره با اين رژيم رفتند. در حاليكه مردمان ايران و جهان پايان ِديكتاتوري ِمذهبي حاكم بر اين منطقه از جهان را جشن مي‌گيرند.


No comments:

Post a Comment